вторник, 5 августа 2008 г.

سياست در حكومت پيامبر(ص


در مقاله حاضر نويسنده سياست هاي دولت اسلامي و پيامبر را بر پايه گزارش هاي قرآني بررسي و ارزيابي كرده و شيوه ها و اهداف حكومت ايشان را مورد كنكاش قرار داده است تا الگوي عيني و ملموس از آن به عنوان برترين شكل و شيوه اداره دولت ارائه دهد. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
نگاه قرآن به سياست هاي پيامبر
بهترين راه شناسايي سياست هاي پيامبر(ص) بازخواني آيات قرآني است. هرچند كه سيره اي كه تاريخ نويسان از آن گزارش مي كنند و يا سنت هايي كه فقيهان و دانشمندان حوزه پژوهش هاي قانوني از آن سخن به ميان مي آورند مي تواند يكي از راه هاي شناخت سياست هاي پيامبر(ص) باشد.اما بي گمان استوارترين و درست ترين گزارش رامي توان از قرآن به دست آورد. قرآن به عنوان كتاب راهنما و مانيفيستي است كه هستي شناسي و جهان بيني دولت اسلامي را تبيين مي كند و قواعد كلي و راهبردهاي آن را مشخص مي سازد.
قرآن گاه گزارش هايي را از وضعيت دولت اسلامي مدينه و چالش ها و مشكلات آن بيان داشته و روش ها و سازوكارهاي رهايي از آنرا تبين مي كند. دراين گزارش ها تنها به تحليل و تجزيه امور نمي پردازد بلكه به چگونگي برخوردها و سياست هاي پيامبر اشاره مي كند و با توجه به شناختي كه از وضعيت اوضاع و شرايط اجتماعي و سياسي و حتي فرهنگي جامعه به دست مي دهد توصيه هايي را پيشنهاد بلكه فرمان مي دهد تا اجرايي شود.
براين اساس گزارش ها و تحليل ها و تبيين ها و توصيه هاي قرآن صرفا توصيف پديده اي به نام دولت و حكومت اسلامي و بيان بينش هاي فلسفي و انديشه هاي سياسي و چگونگي كنش ها و واكنش هاي آن نيست بلكه درهمان حال به تجزيه و تحليل آن پرداخته و با بيان نمونه هاي عيني و ملموس، راهكارهايي را كه دولت اسلامي بايد اتخاذ كند به دقت تحليل و موشكافي مي كند. گاه مي شود كه قرآن كنش ها و واكنش هاي پيامبر را درباره رخدادهاي سياسي و اجتماعي به نقد علمي مي كشد و از او مي خواهد كه نسبت به برخي از واكنش هاي خويش تجديدنظر نمايد؛ زيرا ادامه سياست هاي خاصي ممكن است به تشديد بحران و يا ايجاد برخي از چالش ها و موانع تازه در برابر دولت اسلامي بينجامد. از اين رو خداوند در برخي از آيات به پيامبر هشدار مي دهد كه ادامه سياست هاي خاص مثلا برخورد با منافقان و دشمنان داخلي، ممكن است سوء استفاده ها را دامن زند و قدرت و اقتدار دولت اسلامي را به تحليل برد.
سياست و حكومت
بي گمان ميان سياست و حكومت رابطه تنگاتنگ و استواري برقرار است. سياست، بيانگر چگونگي اداره كشور و ملت از سوي حكومت هاست. حكومت ها به عنوان مجموعه اي از اشخاص و تشكيلات سياسي و اداري، براي اعمال قدرت، سياست هاي خاصي را در پيش مي گيرد و به مورد اجرا مي گذارند كه افزون بر ايجاد مشروعيت ثانوي و مقبوليت مردمي، اعمال قدرت را در راستاي اهداف، تحكيم و استواري مي بخشد. از اين رو سياست، مجموعه اي از روش هايي است كه هر حكومت و حاكميتي براي مديريت جامعه و كشور در پيش مي گيرد. برنامه ها و تصميمات و شيوه هاي اداري و ارتباط داخلي و خارجي و تعيين مناصب و مديران درحوزه سياست ها معنا و مفهوم مي يابد. براين اساس همواره از سياست هاي خارجي و يا داخلي و شيوه ها و برنامه هاي دولت و حكومت سخن به ميان مي آيد.
در ادبيات سياسي، به اصول قواعد و شيوه هاي هر دولت و حكومت نسبت به روابط با دولت ها و ملت هاي بيروني و ديگر شهروندان جامعه جهاني سياست خارجي آن كشور گفته مي شود.
بنابراين ميان حكومت و سياست ارتباط تنگاتنگي است كه براي شناخت هر حكومتي، شناخت سياستهاي آن كشور مي تواند مهم و مفيد باشد. حكومت ها برپايه اهداف و ارزش ها و بينش و نگرشي خاص شكل مي گيرد كه مي تواند حكومت نژادي و ملي صرف باشد و يا حكومتي برپايه هاي ارزش هاي ملي و يا ديني و يا فرهنگي ايجاد شود. از اين رو بينش و نگرش و اهدافي كه يك جامعه و دولت را شكل مي بخشد مي تواند در اصول سياستهاي آن نيز تاثيرگذار و نقش آفرين باشد. دولتي كه برپايه اصول نژادپرستي شكل گرفته درتعامل با شهروندي كه بيرون از حوزه نژادي اكثريت باشد سياست ها تحقيري و مانند آن را درپيش مي گيرد تا گروه هاي نژادي اقليت به حاشيه رانده شده و در امور كشور به عنوان جامعه منفعل و غيرفعال درآيد و درهيچ امري دخالت نكرده و مشاركتي در حوزه سياست و عمل سياسي نداشته باشد و درعين حال در حوزه برخورد با ديگر كشورها نيز همين سياست را به شكلي ديگر بروز دهد.
حكومتي كه برپايه باورهاي مذهبي شكل گيرد ممكن است ديگر مذاهب را به حاشيه عمل سياسي براند و درحوزه سياست هاي خارجي رفتارهاي خويش را برپايه مذهب سامان دهد. انديشه جهاني و بينش انساني و باورهاي راستين مي تواند جامعه و دولت و سياستهاي خاص را پديد آورد كه در حوزه روابط بين الملل از نوعي برخوردهاي باز و انفتاحي بهره مند باشد و در سياست داخلي مانند افراد و شهروندان تفاوتي جز به ميزان مشاركت و حضور نگذارد.
بنابراين مي توان گفت كه ميان دولت ها و حكومت ها ازسويي و سياستهاي اتخاذ شده آنان از سوي ديگر با توجه به بينش و نگرش آنان تفاوت هاي ملموس و روشني است كه نمي توان آن را ناديده گرفت.
معناي حكومت
در كاربردهاي قرآني، حكومت از حكم به معناي منع براي اصلاح و يا از ظلم مي آيد (مفردات راغب اصفهاني ص 248 ذيل واژه حكم و نيز معجم مقاييس اللغه ج2ص91 ذيل همان واژه) از اين رو ابن منظور در كتاب لسان العرب (ج3ص270) حاكم را كسي مي داند كه از فساد و ظلمي منع مي كند و بازمي دارد. بنابراين دراصل اين واژه، معناي مبارزه و مخالفت با فساد و ظلم نهفته است و حكومت مي بايست در راستاي جلوگيري از ظلم و فساد و اصلاح جامعه حركت كند؛ زيرا پديدآمدن آن تنها براي اين مقصد و مقصود بوده است.
اين واژه در اصطلاح علوم سياسي روز به معناي فرايند اعمال سياستها و تصميمات از سوي مقامات رسمي در دستگاه سياسي است.
البته برخي ها حكومت را به معناي مجموعه مقامات رسمي مسئول براي اتخاذ تصميمات سياسي و برنامه ريزي و سياست گذاري دانسته اند. از آن جايي كه حاكميت به معناي اقتدار انحصاري است، هرگونه تصميمات و سياست هايي كه اين مسئولان اتخاذ مي كنند ضروري و لازم الاجرا است. (دايره المعارف تطبيقي علوم اجتماعي ج1ص232)
به هرحال حكومت چه به معناي فرايند تصميم گري باشد و مجموعه حاكمان تصميم گير، ارتباط نزديكي با سياست دارد. مجموعه اين افراد و انديشه هاي آنان است كه سياست را ويژگي خاصي مي باشد و آن را ديگر از حاكمان و حكومت ها بازمي شناسد.
برخي از سياستهاي قرآني حكومت پيامبر(ص)
در انديشه قرآني، حكومت به خودي خود داراي ارزش ذاتي نيست و دست يابي به آن از نظر قرآن رسيدن به يك چيز ناچيز است. (يوسف آيه 56 و 57) هركسي كه در قدرت و حكومت قرار گرفت مي بايست خود را در مقام آزمون و امتحان ببيند كه به سلامت از آن در آمدن بسيار دشوار است. (اعراف آيات 128و 129) تشكيل حكومت با همه شكنندگي و پديداري و سقوط آن در طول تاريخ (نور آيه55 و اعراف آيه128) براي داوري و حل اختلاف و مديريت جامعه امري پسنديده است و حتي به عنوان يكي از اهداف بعثت پيامبران از سوي خدا و قرآن مطرح شده است. (بقره آيه213)
يكي از سياست هائي كه پيامبران در دوران مختلف پيش گرفته بودند، تصحيح مركزيت قدرت و حاكميت جامعه با استفاده از راهكار اصلاح گري و هدايت مردم بوده است كه مي توان به نمونه هايي چون سياست موسي(ع) در برابر فرعون (اعراف آيه103 و نيز مؤمنون آيه45 و 46 و قصص آيه32) و سياست يوسف در دوره پادشاهي (سوره يوسف) اشاره كرد.
قرآن براي حاكمان، ويژگي هايي را بر مي شمارد كه مي توان آن را در جامعه برتر و نمونه مدينه يافت. از اين ويژگي ها مي توان به مطلب مورد نظر كه در اين نوشتار مورد توجه است نيز دست يافت. به اين معنا كه برخي از سياست هاي دولت پيامبر(ص) از اين راه شناسايي و بازخواني مي شود.
از جمله شرايط و ويژگي هايي كه قرآن براي حاكمان برمي شمارد، دوري از استبداد در امور حكومتي است كه در آيه159 سوره آل عمران به آن اشاره شده است. از ويژگي هاي ديگر دوري از ظلم و ستم (يوسف آيات 78و 79) احسان و نيكي به ملت (يوسف آيه56) عدالت پيشگي و دوري از هواپرستي و گرايش هاي نفساني (ص آيه26) بهره گيري از مشورت مردم و استفاده از انديشه هاي ايشان در مديريت جامعه (آل عمران آيه159) مشاوره با نخبگان و انديشمندان حوزه هاي مختلف علمي و عملي و كارشناسان هر رشته و علم (نمل آيه32) اجراي قاطع تصميمات و برنامه ها و سياست و عدم تعلل و سستي در اجراي مصوبات (آل عمران آيه159) است.
اين ويژگي ها افزون بر ويژگي هاي فردي چون ايمان به خدا و معاد و حسابرسي (نساء آيه 141 و 144) و مائده آيه55 و يوسف آيه56و 57)، در پيش گرفتن تقواي الهي در همه حوزه هاي عملي و علمي (اعراف آيه128 و يوسف آيه 56و 57)، برخورداري از توانايي علمي (بقره آيه 246و 247 و نيز يوسف آيه55) و توانايي جسمي (بقره آيه246و 147)، انجام كارهاي نيك و پسنديده عقلي و عقلايي و شرعي (نور آيه55) مي تواند سياست هاي هيئت حاكمه را به گونه اي تثبيت نمايد كه جز صلاح و اصلاح جامعه و مردم و دوري از فساد را به دنبال نداشته باشد.
سياستهاي مالي دولت اسلامي
سياست مالي دولت اسلامي پيامبر(ص) چنان كه قرآن گزارش مي كند، جز گردآوري و هزينه كرد آن در راه مصالح عمومي و فقرزدايي نبوده است. (توبه آيه60 و 103)
پيامبر (ص) با در اختيار گرفتن زكات و ديگر صدقات و درآمدهاي مالي چون انفال و في (حشر آيه7) سياست هاي خويش را به گونه اي طراحي كرد تا منابع ثروت و توليد به درستي توزيع شود و تنها در دستان شماري معدود از سرمايه داران باقي نماند. در حقيقت سياست هاي كلان مالي دولت پيامبر(ص) بر پايه فرمان الهي بر گردش آزاد سرمايه در ميان شهروندان و ملت بوده است به گونه اي كه تنها در دست گروهي ثروتمند باقي نمانده و در ميان آنان به گردش درنيايد. (حشر آيه7)
از آن جايي كه در بينش و نگرش قرآني، فقر فرهنگي مايه ترويج و پايداري حكومت هاي استبدادي است (زخرف آيه54) اين كتاب آسماني سياست هاي فرهنگي جامعه را به گونه اي طراحي مي كند تا همگان نه تنها با قوانين (در اصطلاح قرآني، كتاب) آشنا شوند بلكه با آموزش و تعليم و تزكيه (كه همان آموزش و پرورش واقعي است) به گونه اي شهروندان را آگاه و خود ساخته كه با حكومت و حاكمان استبدادي و استبدادگر همكاري نكرده و حتي با آنان به مقابله برخيزند. (سوره جمعه آيه 2)
از نظر قرآن همچنان كه نپذيرفتن ربوبيت و حاكميت خدا و پيامبر(ص) زمينه ساز ايجاد نظام استبدادي است، (هود آيه 53 تا 59) پذيرش حكومت و ربوبيت خدا كه به شكل عبوديت و ولايت تجلي مي كند زمينه هاي هرگونه استبداد حكومتي را برمي چيند. از اين رو سياست هاي فرهنگي دولت پيامبر(ص) بر اين پايه تنظيم شده بود كه مردم به ربوبيت و عبوديت خداوند ايمان آورند و از عبوديت و ربوبيت ديگراني چون خودشان رهايي يابند.
ظلم ستيزي پيامبر
سياست دولت پيامبر(ص) در جهت ظلم ستيزي و كفرستيزي بوده است، چنان كه همين سياست از سوي خداوند كه از سوي ذوالقرنين اجرا شده بود مورد تاييد قرار گرفته است (كهف آيه 83 تا 88)
آن حضرت در سياست داخلي وخارجي خويش حمايت از محرومان و مظلومان (همان آيات) را در پيش گرفت. ايجاد مرابطه و مراكز نگهباني مرزي براي دفاع از جغرافياي سياسي كشور و ممانعت متجاوزين از تعدي به مرزها و يا حقوق مردم (همان)، حفظ امنيت شهروندان و مرزها (همان) از سياست هاي پيامبر بود كه به پيروي از ديگر حاكمان برگزيده خدا از سوي پيامبر به مردم اجرا گذاشته شده است.
پيامبر(ص) براي امنيت مرزها و مقابله با تجاوزات، از سياست آمادگي كامل نظامي استفاده مي كرد و به حكم «اعدوالهم ما استطعتم من قوه»؛ همه ابزارهاي نظامي و دفاعي را فراهم آورده و به آموزش عده و نفرات پرداخت بهره گيري از ابزارهاي جنگي متعارف و توليد آن همانند كاري كه حضرت سليمان(ع) با به كارگيري جنيان و ديگر جانوران و موجودات انجام داد در دولت پيامبر(ص) نيز از سياست هاي ثابت و راهبردهاي دايمي شمرده مي شده است. از اين رو ساخت منجنيق با بهره گيري از فن آوري ارتش مقتدر ايراني مورد توجه قرار گرفت و در جنگ طائف به كار رفت.
اهداف دولت پيامبر
سياست هاي دولت پيامبر(ص) در راستاي دست يابي به اهداف بسياري بوده كه در برخي ازآيات به آن ها اشاره شده است. از جمله اين اهداف مي توان به حاكميت دين و دستورها و آموزه هاي وحياني در جامعه (نور آيه 55)، ايجاد امنيت اجتماعي (همان)، گردش و توزيع منابع توليد و ثروت از راه هاي مختلف مانند گردآوري زكات (حج آيه 41)، ايجاد زمينه ها و بسترهاي مناسب براي رشد و تعالي همه افراد جامعه از طريق جامعه پذيري و امر به معروف و نهي از منكر (حج آيه 41)، حكومت و حاكميت دادن به مومنان و اجراي شعاير اسلامي به طور علني و آزاد (همان)، شرك ستيزي و نمادهاي كفر و نابهنجاري هاي برخاسته از آن (نور آيه 55) و فراهم آوري آسايش و رفاه و اصلاح جامعه و حفظ كشاورزي و نسل هاي بشري (بقره آيه 205) اشاره كرد.
وظايف دولت پيامبر(ص)
دولت پيامبر بر پايه آموزه هاي قرآني، براي خود وظايفي را مشخص كرده بود.
مسئوليت پذيري نسبت به اعمال زيردستان (طه آيه 43 تا 47) نظارت بر كارگزاران و بازديد و مراقبت دايمي ازنيروهاي تحت فرمان (نمل آيه 20) اطلاع رساني درست و به هنگام مسايل روز جامعه و مقابله با شايعات و شايعه پراكني ها (نساء آيه 83)، برقراري امنيت، دفاع از جان و مال و عرض مردم (بقره آيه 246 تا 251 و يوسف آيه 99 تا 101) ايجاد و حفظ امنيت راه هاي ترابري و كاروان هاي بازرگاني در جهت افزايش داد و ستد و رفاه اقتصادي (يوسف آيات 72 و 73) تدبير امور اقتصادي (نساء آيه 53) و اهتمام به برنامه ريزي و محاسبه و پيش بيني اوضاع اقتصادي و شرايط آن براي مقابله با بحران هاي احتمالي (يوسف آيات 47 و 48) مهار توليد و توزيع ارزاق در شرايط بحراني (همان) توجه به وضع اقتصادي مردم و نظارت دايم بر آن براي جلوگيري از فقر و فاقه (نساء آيه 53)
حفظ نيروي انساني و اصلاح جامعه با اهتمام به مسايل نسل ها (بقره آيه 205) گردآوري و تقسيم ثروت و منابع آن (توبه آيه 60) رعايت حقوق كارمندان دولت (همان) و هم چنين رعايت حق در امور دولتي و داوري در ميان مردم به ويژه در بخش قضايي (ص آيه 26) پرهيز از مجازات بي گناهان (يوسف آيات 78 و 79) مبارزه با هرگونه ظلم و ستم و مبارزه با عوامل بي ارزش ساختن قوانين و مقررات اجتماعي و حقوقي و مدني از سوي افراد (كهف آيات 87 و 88) و در سياست خارجي كمك به مستضعفان براي رهايي از ظلم و ستم حكومت هاي بيدادگر (نساء آيه 75) بخش ديگري از وظايف دولت اسلامي پيامبر(ص) بود كه به مورد اجرا درآمد.
در حوزه هاي آموزشي و قضايي و سياست خارجي و حقوق مدني و اجتماعي و حتي حقوق بشر قرآن سياست ها و برنامه هاي خاصي را تعريف كرده است كه مي توان آن را از آيات مختلف قرآني به دست آورد.
سياست پيامبر در تصميم گيري ها
سياست پيامبر در تصميم گيري هايشان اين گونه بود كه جميع جهات را در نظر گرفته و سپس تصميمي متناسب با مصلحت اسلام و در جهت اهداف خويش، اتخاذ مي كردند. پيامبر هرگز حاضر نبود از هر وسيله اي براي پيشبرد اهداف خويش و احياناً كسب محبوبيت در بين مردم استفاده نمايد. مثلا وقتي ابراهيم فرزند ايشان در سال 10 هجري درگذشت، خورشيد ساعتي از روز گرفت و مردم گفتند از جهت فوت ابراهيم است اما پيامبر فرمودند خورشيد و ماه دو نشانه از نشانه هاي خدايند و براي مرگ يا زندگي كسي نمي گيرند.
پيامبر همواره در تصميم گيري ها، جايگاه ارزشها را حفظ مي نمود و اين ارزشها را هم از قرآن الهام مي گرفت. مثلا باتوجه به اهتمام بسيار زياد قرآن و اسلام به علم آموزي و كسب معرفت، پيامبر در غزوه بدر خطاب به اسيران دشمن اعلام نمود: هر اسيري كه يك نفر مسلمان را سواد بياموزد آزاد خواهد شد. يعني جايگاه و ارزش علم آموزي در نزد پيامبر آنقدر بالاست كه حاضر است به خاطر آن، اسيران دشمن را (كه پرواضح است از آنان مي توان بهترين بهره برداري سياسي، نظامي يا اقتصادي و... نمود) آزاد نمايد.
پيامبر هميشه در كارهاي سياسي با قدرت عمل مي كردند و همچنين به كارهاي فرهنگي نيز اهتمام ويژه اي داشتند و آنها را در سرلوحه برنامه هاي خود قرار مي دادند. مثلا وقتي به بيعت عقبه اول (با ماهيتي فرهنگي) و بيعت عقبه دوم (با ماهيتي سياسي) كه ميان پيامبر و انصار مدينه (البته قبل از هجرت) منعقد گرديد مي نگريم، دو نكته مهم را در مي يابيم:
1 . پيامبر اقدام فرهنگي را بر سياسي مقدم مي شمارد.
2 . در كارهاي سياسي با قاطعيت و قدرت عمل مي كند از اينرو در بيعت عقبه دوم صراحتاً به انصار فرمودند: بايد همان گونه كه از زنان و فرزندان و خود دفاع مي كنيد از من نيز دفاع كنيد.
نمونه ديگر حكمت و سياست پيامبر در تصميم گيريها در جريان تقسيم غنائم غزوه حنين و دلخوري انصار به سال هشتم هجري جلوه گر شد. پيامبر چون خواست دل افراد تازه مسلمان را به دست آورده و احياناً برخي را تشويق به مسلمان شدن كند، غنائم جنگ را فقط بين سران قريش و برخي از مشركين كه ايشان را ياري داده بودند، تقسيم نمود. لذا انصار دلگير شدند. (اين نشان دهنده جايگاه بالاي اسلام آوردن نزد پيامبر است.) اما درايت پيامبر در نحوه دلجويي از انصار جالب است. ايشان انصار را جمع مي كند و سپس مي فرمايد: من شما را از فقر و گمراهي نجات دادم و دلهايتان را به هم نزديك كردم. سپس فرمودند: اي گروه انصار چرا به من پاسخ نمي دهيد؟ انصار گفتند: بر ما منت نهادي. پيامبر فرمود: شما هم مي توانيد بگوييد، ما شما را پناه داديم و ياريتان كرديم و... (واضح است كه وقتي پيامبر خدا اين گونه صحبت كند، مخاطب خود به خود راضي و حتي شرمنده مي گردد). سپس پيامبر فرمودند: من مال و منال دنيا را به ديگران بخشيدم ولي خودم را براي شما گذاشتم و سپس آنها را دعا كرد. اينجا بود كه اشك از چشمان انصار جاري شد
خليل جواهردهي

حجاب در اسلام


"واژه ی "حجاب" در لغت به معنای پرده، حاجب و چیزی است که میان دو چیز حایل و فاصله می شود.[1] البته همان گونه که مفسران و محققان گفته اند، واژه ی حجاب به معنای پوشش زنان، اصطلاحی است که بیشتر در عصر ما پیدا شده و اصطلاحی جدید است. آنچه در گذشته ها در این مورد به کار می رفته، به ویژه در اصطلاح فقها، واژه ی "ستر" است که به معنای پوشش است.[ 2[
لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است. در قرآن کریم برای رشد و تعالی زن و نیز سالم سازی محیط خانه و اجتماع، حجاب برای زنان، واجب شده است.
آنچه را که از تاریخ استفاده می شود، این است که حجاب به معنای پوشش زنان، قبل از اسلام در جهان و در ادیان مختلف با شکل های متفاوت وجود داشته و این حکم تأسیسی نیست؛ یعنی اسلام آن را اختراع نکرده، بلکه دین اسلام آن را پذیرفته و چنان که از تاریخ زمان پیامبر (ص) استفاده می شود، اسلام قدری محدوده ی آن را وسیع تر کرده و به آن شدت بخشیده است.
درمیان مردم ایران زمین قبل از اسلام، در میان قوم یهود، در هند، حجاب های سخت و شدیدی وجود داشت. در ایران باستان حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می شدند.[[3
بنابراین، آنچه را که از تاریخ استفاده می شود این است که زنان در زمان پیامبر دارای حجاب بودند، البته نه حجاب کامل، زنان عرب معمولاً پیراهن هایی می پوشیدند که گریبان هایشان باز بود، دور گردن، سینه، در معرض دید بود. روسری هایی که به سر می انداختند، قسمت های پایین آن را به پشت سر می انداختند به طور طبیعی گوش ها و گوش واره ها و جلوی سینه و گردن نمایان بود.[4] نتیجه این که حجاب زنان در زمان پیامبر (ص) این گونه بوده است که تمام بدن آنان در پوشش بوده، همچنین روسری به سر می انداختند، منتها مقداری از سینه و گردن آنان و جاهایی که محل زینت و موجب تحریک شهوت مردان است، باز بود. از امام باقر (ع) روایت شده: "روزی در هوای گرم مدینه زن جوان زیبایی در حالی که طبق معمول روسری خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بناگوشش پیدا بود، از کوچه عبور می کرد، مردی از اصحاب رسول خدا از طرف مقابل می آمد، آن منظره ی زیبا، سخت نظر او را جلب کرد و چنان غرق تماشای آن زن زیبا شد که از خودش و اطرافش غافل گشت و جلوی خودش را نگاه نمی کرد، آن زن وارد کوچه ای شد و جوان با چشم خود او را دنبال می کرد، همان طور که می رفت ناگهان استخوان یا شیشه ای که از دیوار بیرون آمده بود به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت، وقتی به خود آمد که خون از سر و صورتش جاری شده بود. با همین حال به حضور پیامبر رفت و ماجرا را به عرض رساند.[5] این جا بود که آیه ی حجاب نازل شد".[6] "و به زنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را – جز آن مقدار که نمایان است – آشکار ننمایند و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند، مگر...".
بدیهی است که این آیه در مقام بیان توسعه ی محدوده ی پوشش و حجاب است؛ زیرا قسمت های دیگر بدن با لباس های مرسوم آن زمان که همان پیراهن های بلند بوده پوشیده می شد و فقط قسمت های سینه و گردن بود که باز بود.[ [7
آنچه در این آیه محل دقت و مورد نظر است جمله ی "ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن" است. راغب در مفردات می گوید: اصل خمر به معنای پوشانیدن شیء است و به آنچه با آن چیزی را می پوشانند، خمار گویند، ولی در عرف، خمار مخصوص شده به آنچه زن سر خود را با آن می پوشاند.[8] گفته اند وقت نزول آیه زنان، اطراف چارقد و روسری را جمع کرده، به پشت سر می انداختند و سینه هایشان آشکار می شد.[ 9]
بنابراین، معنای آیه این می شود که زنان می باید روسری خود را بر روی سینه و گریبان خویش قرار دهند، تا گردن و سینه با آن پوشانده شود.
ابن عباس در تفسیر این بخش از آیه می گوید: یعنی زن، مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.[[10
از عائشه نقل شده: همین که آیه ی 31 سوره ی نور نازل شد، هیچ زنانی را همانند زنان انصار، مشاهده نکردم و دیده نشد که آنان همچون سابق بیرون بیایند.[[11

----------------------------------------------
[1] ابن منظور، لسان العرب، ماده ی حجب.
[2] تفسیر نمونه، ج 17، ص 402؛ مطهری، مرتضی، مسئله ی حجاب، ص 78.
[3] ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 12، ص 30؛ ج 1، ص 552.
[4] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 484- 485.
[5] فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 5، ص 230؛ مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج 19، ص 485.
[6] "وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ ...". نور، 31.
[7] برای آگاهی بیشتر، نک نمایه ی: محدوده ی حجاب زن، سؤال 495 (سایت: ۵۳۶).
[8] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، واژه ی خمر.
[9]قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 2، واژه ی حجب.
[10]«تغطی شعرها، و صدرها، و ترائبها و سوالفها». طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 138.
[11]«ما رأیت نساءاً خیراً من نساء الانصار، لما نزلت هذه الآیه...». تفسیر کشاف، ج 3، ذیل آیه ی 31 سوره ی نور

mehraneh_85


понедельник, 21 июля 2008 г.

Шеъри вилоят

مسيح دل ها

علي اي مسيح دل ها نظري به حال ما كن
Али эй Масеҳи дилҳо назаре ба ҳоли мо кун
دل دردمند ما را به عنايتي دوا كن
Дили дардманди моро ба инояте даво кун
بوز اي نسيم رحمت به كوير بينوايان
Биваз эй насими раҳмат ба кавири бенавоён
همه جا چو باغ رضوان و حريم كبريا كن
Ҳама чо чу боғи резвону ҳарими кибриё кун
تو كه آيت خدايي و شهنشه ولايي
Ту, ки ояти худоию шаҳаншоҳи вилои
به عنايت الهي نظري بر اين گدا كن
Ба инояти илоҳи назаре бар ин гадо кун
زگزند سيل عصيان شده آشيانه ويران
Зи газанди сели исён шуда ошёна вайрон
تو بيا جهان گلستان به طلوع «هل اتي» كن
Ту биё чаҳон гулистон ба тулуъ -ҲАЛ АТО- кун
دل مردمان عالم زجفا و فتنه خون شد
Дили мардумони олам зи чафову фитна хун шуд
دل سنگ ظالمان را به محبت آشنا كن
дили санги золимонро ба муҳаббат ошно кун
سيدمحمد تهرانپور (سفير نيشابوري)

Қиссаҳои пандомуз

Бо шарми гуноҳ чӣ кунам?
Марде аз аҳли ҳабаша назди Расули Худо(с) омад ва гуфт: Ё Расули Худо! Гуноҳони ман бисёр аст. Оё дари тавба ба рӯи ман низ боз аст? Расули Худо(с) фармуд: Бале роҳи тавба бар ҳамагон, ҳамвор аст. Ту низ аз он маҳрум нестӣ. Марди ҳабашӣ аз назди Паёмбар(с) рафт. Мудате нагузашт, ки бозгашт ва гуфт: Ё Расули Худо! Он ҳангоме ки маъсият ва гуноҳ мекардам, Худованд маро медид? Паёмбари Худо(с) фармуд: Бале, медид. Марди ҳабашӣ, оҳи сард кашид ва гуфт: Тавба ҷурми гуноҳро мепушонад, чӣ кунам бо шарми он? Дар дам наърае заду ҳамон ҷо ҷон дод.

понедельник, 7 июля 2008 г.

نشانه هاي شاعران متعهد

از آنجا كه در ميان شاعران افراد پاك و هدفداري پيدا مي شوند كه اهل عمل و حقيقتند، و دعوت كننده به راستي و پاكي (هرچند از اين قماش شاعران در آن محيط كمتر يافت مي شد) قرآن براي اينكه حق اين هنرمندان با ايمان و تلاشگران صادق، ضايع نگردد، با يك استثناء صف آنها را از صف ديگران جدا كرده، مي گويد: «مگر كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند. (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات). شاعراني كه هدف آنها تنها شعر نيست، بلكه در شعر، هدفهاي الهي انساني مي جويند، شاعراني كه غرق در اشعار نمي شوند و غافل از خدا، بلكه «خدا را بسيار ياد مي كنند» و اشعارشان مردم را به ياد خدا وامي دارد. (و ذكروا الله كثيرا)
«و به هنگامي كه مورد ستم قرار مي گيرند، از اين ذوق خويش، براي دفاع از خويشتن و مؤمنان به پا مي خيزند.»
(وانتصروا من بعد ماظلموا)
و اگر به هجو و ذم گروهي با اشعارشان مي پردازند، به خاطر اين است كه از حق در برابر حمله و هجوم شعري آنان دفاع كنند.
و به اين ترتيب چهار صفت براي اين شاعران با هدف بيان كرده: «ايمان»، «عمل صالح»، «بسيار به ياد خدا بودن» و «در برابر ستمها بپا خاستن و از نيروي شعر براي دفع آن كمك گرفتن» است.
كفار و مشركان پيامبر(ص) را متهم به شاعري مي كردند.
چنانكه گفتيم از آيات مختلف قرآن استفاده مي شود كه يكي از تهمتهاي رايج كه به پيامبر اسلام(ص) مي بستند، شعر و شاعري بود و آيات فوق نيز پاسخي بود به چنين اتهامي.
آنها (كفار و مشركان) به خوبي مي دانستند كه قرآن كمترين شباهت به شعر ندارد، نه از نظر ظاهر يعني نظم و وزن و قافيه شعري، و نه از نظر محتوا، تشبيهات و تخيلات و تغزلات شاعرانه.
ولي آنها چون جاذبه فوق العاده قرآن را در افكار مردم مي ديدند، و آهنگ دلنشين آن را در درون جان خويش احساس مي كردند، براي پرده افكندن بر اين نور الهي گاه آن را سحر مي ناميدند، چرا كه نفوذ مرموز در افكار داشت و گاهي شعر مي خواندند، چرا كه دلها را تكان مي داد و به همراه خود مي برد!
آنها در حقيقت مي خواستند مذمت كنند، اما با اين سخن مدح مي كردند و اين گفتارشان سند زنده اي بود بر نفوذ خارق العاده قرآن در افكار و دلهاي مردم.
قرآن درباره پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد: «و ماعلمناه الشعر و ما ينبغي له ان هو الاذكر و قرآن مبين لينذر من كان حيا» (ما شعر به او نياموختيم و شعر و شاعري شايسته او نيست، بلكه اين ذكر و قرآني است آشكار تا كسي را كه زنده است بيم داده شود.) (يس69)
بدون شك ذوق شعر، و هنر شاعري مانند همه سرمايه هاي وجودي انسان در صورتي ارزشمند است كه در يك مسير صحيح به كار افتد و از آن بهره گيري مثبت و سازنده شود، اما اگر به عنوان يك وسيله مخرب براي ويران كردن بنيان اعتقاد و اخلاق جامعه و تشويق به فساد و بي بندوباري مورد استفاده واقع شود. و يا انسانها را به پوچي و بيهودگي و خيال پروري سوق دهد، يا تنها يك سرگرمي بي محتوي تلقي گردد، بي ارزش و حتي زيانبار است.
و با اين جمله پاسخ اين سؤال روشن مي شود كه بالاخره از آيات فوق چنين مي فهميم كه شاعر بودن خوب است يا بد؟ زشت است يا زيبا؟ اسلام با شعر موافق است يا مخالف؟
پاسخ اين سخن آن است كه ارزيابي اسلام در اين زمينه روي «هدفها»، «جهت گيري ها» و «نتيجه ها» است، به گفته امير مومنان علي(ع) هنگامي كه گروهي از يارانش در يكي از شبهاي ماه مبارك رمضان به هنگام افطار، سخن به شعر و شاعران كشيدند، آنها را مخاطب ساخته فرمود: «اعلموا ان ملاك امركم الدين، و عصمتكم التقوي، و زينتكم الادب، و حصون اعراضكم الحلم» 1
«بدانيد ملاك كار شما دين است، و مايه حفظ شما تقوي است، زينت شما ادب و دژهاي محكم آبروي شما، حلم و بردباري است.»
اشاره به اينكه شعر وسيله اي است و معيار ارزيابي آن هدفي است كه شعر در راه آن به كار گرفته مي شود.
اما متاسفانه در طول تاريخ ادبيات اقوام و ملل جهان، از شعر سوء استفاده فراوان شده است، و اين ذوق لطيف الهي در محيط هاي آلوده آنچنان به ننگ كشيده شده است كه گاه از موثرترين عوامل فساد و تخريب بوده است، مخصوصا در عصر جاهليت كه دوران انحطاط فكري و اخلاقي قوم عرب بود، «شعر»، «شراب» و «غارت» همواره در كنار هم قرار داشتند!
ولي چه كسي مي تواند اين حقيقت را انكار كند كه اشعار سازنده و هدفدار در طول تاريخ حماسه هاي فراوان آفريده است و گاه قوم و ملتي را در برابر دشمنان خونخوار و ستمگر آنچنان بسيج كرده كه بي پروا از همه چيز بر صف دشمن زده و قلب او را شكافته اند.
در دوراني كه شاهد و ناظر بارور شدن انقلاب اسلامي بوديم با چشم خود ديديم كه افكار و آرائي كه در قالب شعر ريخته مي شد چه شور و هيجان و جنبشي مي آفريد و چگونه خونها را در رگها به جوش مي آورد، و صفوف انسانها را به خروش وامي داشت، و چگونه اين اشعار كوتاه و ساده، اما حماسي و هيجان انگيز لرزه بر اندام دشمن مي انداخت و پايه هاي كاخشان را متزلزل مي كرد.
چه كسي مي تواند انكار كند كه گاه يك شعر اخلاقي آنچنان در اعماق جان انسان نفوذ مي كند كه يك كتاب بزرگ و پرمحتوا كار آن را انجام نمي دهد.
آري همانگونه كه در حديث معروف از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده است: «ان من الشعر لحكمه، و ان من البيان لسحرا » «بعضي از اشعار، حكمت است، و پاره اي از سخنان، سحر!» 2 گاهي اشعار غوغا به پا مي كند.
گاه كلمات موزون شاعرانه، برندگي شمشير، و نفوذ تير را در قلب دشمن دارد، چنانكه در حديثي از پيامبر اسلام(ص) مي خوانيم در مورد چنين اشعاري فرود: «والذي نفس محمد بيده فكانما تنضونهم بالنبل!» «به آن كسي كه جان محمد(ص) در دست قدرت او است، با اين اشعار گويي تيرهايي به سوي آنها پرتاب مي كنيد!»3
اين سخن را آنجا فرمود: كه دشمن با اشعار هجوآميزش براي تضعيف روحيه مسلمانان تلاش مي كرد، پيامبر(ص) دستور داد كه در مذمت آنان و تقويت روحيه مومنين، شعر بسرايند.
و در مورد يكي از شعراي مدافع اسلام فرمود: «اهجهم فان جبرائيل معك!» «آنها را هجو كن كه جبرئيل با تو است.»4
مخصوصاً هنگامي كه «كعب بن مالك» شاعر با ايماني كه در تقويت اسلام شعر مي سرود از پيامبر(ص) پرسيد يا رسول الله درباره شعر، اين آيات مذمت آميز نازل شده، چه كنم؟ فرمود: «ان المومن يجاهد بنفسه و سيفه و لسانه» «مومن با جان و شمشير و زبانش در راه خدا جهاد مي كند.»5
از ائمه اهلبيت(ع) نيز توصيف فراواني درباره اشعار و شعراء با هدف و دعا در حق آنان، و جايزه فراوان به آنها، رسيده است كه در ادامه مطلب به آنها اشاره مي كنيم.
افسوس كه در طول تاريخ، گروهي اين هنر بزرگ و ذوق لطيف ملكوتي را كه از زيباترين مظاهر آفرينش است آلوده كرده اند، و از اوج آسمان با حضيض ماديگري سقوطش دادند، آنقدر دروغ گفتند كه ضرب المثل معروف «احسنه اكذبه» (بهترني شعر دروغترين آن است) به وجود آمد.
گاه آن را در خدمت ظالمان و جباران درآوردند و به خاطر صله ناچيز آنچنان تملق و چاپلوسي كردند كه نه كرسي فلك را به زير پا نهاد، «تا بوسه بر ركاب قزل ارسلان زند!»
و گاه در وصف عيش و شراب و رسوايي و ننگ آنقدر پيش رفتند كه فلك از ذكر آن شرم دارد.
گاه آتش جنگهايي را با اشعار خود برافروختند و انسانها را براي غارت و كشتار به جان هم انداختند و صفحه زمين را از خون بي گناهان رنگين ساختند.
ولي در مقابل، شعراي با ايمان و پرهمتي بودند كه باج به فلك نمي دادند، و اين قريحه ملكوتي را در طريق آزادگي انسانها و پاكي و تقوا و مبارزه با دزدان و غارتگران و جباران به كار گرفتند و به اوج افتخار رسيدند.
گاهي در دفاع از حق، اشعاري گفتند كه با هر بيتي، بيتي در جنت براي خود خريدند.6
و گاه در دورانهاي خفقان باري كه حكام بيدادگر همچون «بني اميه» و «بني عباس»، نفسها را در سينه ها حبس كرده بودند با گفتن قصيده اي همچون قصيده «مدارس آيات» قلبها را جلا دادند، و پرده هاي دروغ و تزوير را كنار زدند چنانكه گويي روح القدس اين اشعار را بر زبان آنها جاري مي ساخت. 7
و گاه براي ايجاد حركت در توده هاي رنج ديده و احساس حقارت مي كردند اشعاري مي سرودند و شور و حماسه و هيجان مي آفريدند.
قرآن درباره اينها مي فرمايد: «الاالذين آمنوا و عملوا الصالحات و ذكروالله كثيراً و انتصروا من بعد ماظلموا» جالب اينكه اين گروه از شاعران، گاهي چنان آثار جاودانه اي از خود به يادگار گذاشتند كه پيشوايان بزرگ اسلام، طبق بعضي از روايات، مردم را به حفظ اشعار آنها توصيه مي فرمودند، چنانكه درباره اشعار «عبدي» از «امام صادق» نقل شده كه فرمود: «يامعشرالشيعه علموا اولادكم شعر العبدي، فانه علي دين الله»، «به فرزندان خود اشعار عبدي را بياموزيد كه او بر دين خدا است.»8
اين بحث را با يكي از اشعار معروف عبدي كه در زمينه خلافت و جانشيني پيامبراسلام(ص) سروده پايان مي دهيم:
وقالوا رسول الله ما اختار بعده .اماما و لكنا لانفسنا اخترنا!. اقمنا اماما ان اقام علي الهدي .اطعناء و ان ضل الهدايه قومنا! .فقلنا اذا انتم امام اما مكم .بحمد من الرحمن تهتم و لاتهنا .ولكننا اخترنا الذي اختار ربنا. لنا يوم خم مااعتدينا ولاحلنا!. و نحن علي نور من الله واضح. فيارب زدنا منك نورا و ثبتنا!
ترجمه :«آنها گفتند رسول خدا(ص) براي بعد از خود كسي را به عنوان امام انتخاب نكرده است ولي ما خود انتخاب مي كنيم.
ما امامي برمي گزينيم اگر بر راه هدايت بود اطاعتش مي كنيم، و اگر از راه گمراهان رفت او را بركنار مي كنيم.
ما به آنها گفتيم دراين صورت شما امام خود هستيد، شما سرگردان شديد و ما سرگردان نيستيم. ولي ما همان را برگزيديم كه پروردگار ما براي ما روز غديرخم برگزيده و از آن كمترين انحراف و عدولي نخواهيم داشت.
ما بر نور واضح الهي هستيم، پروردگارا بر نورانيت ما بيفزا و ما را ثابت قدم بدار.»9
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 20 ص 261
2- ابن حديث را گروه زيادي از دانشمندان اسلام اعم از شيعه و اهل تسنن در كتابهاي خود آورده اند (به كتاب الغدير ج 2 ص 9 مراجعه فرمائيد).
3- مسند احمد جلد 3 ص 260
4- مسند احمد جلد 4 ص 299
5- تفسير قرطبي جلد 7 ص 3869
6- از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: من قال فينا بيت شعر بني الله بيتاً في الجنه: «هركس درباره ما بيتي بگويد خدا خانه اي در بهشت براي او بنا مي كند» (الغدير ج 2 ص 3).
7- در حديث ديگري از امام صادق(ع) مي خوانيم: ما قال فينا قائل بيت شعر حتي يؤيد بروح القدس (عيون اخبارالرضا).
8- نورالثقلين جلد4 ص71
9- افكني و الالقاب ج2 ص455
10- تفسير نمونه ج15 ص386

عباسعلي كامرانيان/کیهان
баргирифта аз веб
http://tojik110.blogfa.com